Javid Ramezani with Fatemeh Bahman Siyahmard about the challenge of elements solo exhibition in Arran Gallery

نقدی از نمایشگاه انفرادی فاطمه بهمن سیاهمرد با عنوان چالش عناصر از آقای جاوید رمضانی  در گالری پروژه های  آران

استدلال کل به جزء یا استدلال قیاسی[1] یکی از دو استدلال معروف در علم منطق است؛ استدلال کل به جزء، هنگامی کاربرد دارد که در استدلال از یک نظریه‌ی (تئوری) کلی استفاده کنیم؛ و به فرضیه یا فرضیه‌های جزئی برسیم. در این پژوهش‌ها، زمانی‌که پژوهشگر از نظریه استفاده می‌کند، فرضیه می‌سازد و برای آزمونِ فرضیه‌ها، داده‌ها را جمع‌آوری می‌کند و نتیجه می‌گیرد. هنرمند به‌طور جبری از جزء به کل حرکت می‌کند.

عمل نقاشی‌ شامل زمان است؛ روند گذشته، حال و آینده بر آن حاکم است؛ پس نقاش برای فهم و ادراک بیشتر از جهان شخصی، تصاویری که خلق می‎کند، ابتدا یک جزء را مشهود ساخته و سپس به کلیتی از آن دست می‌یابد؛ الهامات هنرمند، زمانی‌که با مخاطبان به اشتراک گذاشته می‌شود، علاوه ‌بر ادامه‌ی روند آفرینش‌گری، زوایای این جهان را دقیق‌تر ترسیم و ابعاد آن را مکشوف می‌سازد.
این هفته به نمایشگاه آثار نقاشیِ فاطمه بهمن سیاهمرد رفتیم که متولد سال۱۳۶۰ است و فوق دیپلم گرافیک دارد؛ آن‌چنان که در بیانیه‌ی نمایشگاه نیز آمده است، مهم‌ترین ویژگی کارنمای سیاهمرد در این مجموعه، حرکت از جزء به کل است.

بازخوانی عناصر تصویری در این آثار، هم‌چون مجموعه‌ی پیشین هنرمند، حاکی از تخیل و سیالیت موقعیت هنرمند در برخورد با مفاهیمی است که انسان قرن بیست‌ویکم با آن روبه‌روست؛ نگاه روایی که با عناصر اولیه‌ی هندسی درگیر شده و سعی در تفکیک عناصر به‌کاررفته در نمایش گذشته‌اش، با عنوان جفرافیای تعلیق، دارد.
جهان فعلی ما دارای مشخصه‌هایی قابل تأمل است؛ نخست: اطلاعات و داده‌های نامحدود که در شبکه‌ها و مخازن مجازی دیجیتال  در دسترس قرار داشته و امکان گسترده‌ی پردازش این اطلاعات که با کمک ابزارهای پردازشگر، هم‌چون کامپیوترها، میسر شده است؛ این اطلاعات گسترده از رفتارها و مختصات بیولوژیکی انسان در عین مفیدبودن، دارای خطراتی است که تصمیمات جمعی جوامع را مورد تعرض قرار می‎دهد.
این هنرمند، نمایش خود را «چالش عناصر» نام نهاده و به‌واقع، بیننده را به چالشی بصری دعوت می‌کند؛ هنگامی‌که در مقابل این نقاشی‌ها می‌ایستیم، از وسوسه‌ی جست‌وجو و خیال‌پردازی در این کادرها رهایی نخواهیم یافت؛ نوعی از پیشگویی در مورد جهان فردا و فضای بین کیهانی از جنس ایستگاه‌های فضایی که اکنون مخاطب را به هیجان می‌آورد.
آثار هنرمند، به لحاظ لحن و تقسیم‌بندی بصری، دارای ترکیب‌بندی فشرده و پرتحرک است؛ انبوهی از عناصر و المان‌هایی که  فضای منفی متمرکزی ندارند؛ و این پراکنش فضای منفی، باعث تحرک چشم و حاکی از گم‌گشتگی یا براساس نمایشگاه پیشین هنرمند، تعلیق جغرافیای فضای بین اذهان است.
او با تداوم این ازدحام، در این کارنما، سعی در تبیین و تزریق نظم به جهان دیداری خود دارد؛ و تمایل او در تولید، تمایزاتی نسبت به آثار گذشته را داراست؛ ارائه‌ی چیدمان و حاکمیت فضای پرتحرک در داخل نگارخانه، متجلی است که در این نمایشگاه مفقود شده و از درخشش بصری آن کاسته است.
هنرمند در برخورد با شور شاعرانه‌ی خود، رفتاری معقول‌تر داشته و در میان لایه‌های این نقاشی‌ها، احجام چیدمانی را، در داخل سطح دوبعدی بوم، کنترل‌ کرده است؛ این رفتار، حاکی از توجه به خودآگاهی، یا به بیان وسیع‌تر، تمایل به تبیین هستی‌شناسی شخصی برای انتقال به ببیننده است. تقلیل و کنترل عناصر و لایه‌های تصویری؛ هم‌چنین گسترش کارماده به معنای استفاده از رنگ، به‌جای ذغال یا مداد، زیبایی آثار را دوچندان و مخاطبان را با سطوح درخشان‌تری مواجه می‌‌سازد.


پی نوشت:

    The deductiveand inductiveapproaches (استدلال کل به جزء و استدلال جزء به کل)

Avam visual art magazine